قلت کردی

لعنت به تو

زیاد فک کرده بودم که چی بنویسم اما به شروعش فکر نکرده بودم

لعنت به تو

لعنت به بودنت

لعنت به نبودنت

از همه اش متنفرم

  شب بود

از اونایی که نه باید سبه می شد اما تنها شباهتش با شب های کزایی دیگه ای که عین این لعنتی نباید سبه می شدن این بود که ته همشون سبه بود

ته همشون خرشید زور می زد و با اون نور مسخره و اهمقانه اش تهقیر می کرد

داد می زد

عربده می کشید که همیشه همه چیز دس اونه

ته همه اش یکی بود

هرف مسخره ای که بعد از مدت ها نگه داشتن به من زدی اهمقانه بود

هرفی که با یه جمله من رو به لجن کشید

که تا ته این باتلاق مسخره ی تو فرو رفتم

لعنت به تو و باتلاق تو و همه زمایم و متعلقاتتون

اگه می شد یک بار دیگه دو کلام هرف بزنیم هتمن می پرسیدم ازت که چرا؟

چرا به کسافت می کشی هر هس و رابته ی اهمقانه ای که بینمون بود و نبود

مسل بچه های کله پوکی که جیق می کشن و اسباب بازی نو و مسخره ای که اون چشای لعنتی شون گرفته رو تلب می کنن

د لعنتی تو اگه از اول اسباب بازی دیگه ای می خاسی قلت کردی این یکی و از انباری بیرون کشیدی داش می پوسید

داش برای خدش تنها می گندید

قلت کردی اون قد مهکم بیرونش کشیدی که زخک های قدیمی اش باز شد

و نبسته رفتی

قلت کردی

هر چه قدر فکر می کنم آدم دسمالش و هم این جوری دور نمی اندازه و یه دسمال نو برداره

لعنت به تو و هر چی دسمال کسافته

دروق گفتی

همه ی مزخرفاتت دروق بود

دریق از یه جمله ی راست که روی این سفه ی لعنتی دیده باشم ازت

لعنت به این سفهه ی لعنتی

قلت کردی

...

...

...

به هر هال هیچ وقت یادم نمی ره که اگه تریفمو از دختر بازی درس کنم تو 70 در سد آدم دختر بازی هسی اما بچه باز نیسی

چن منهای قسمت اول همه اش رو هس کردم

با تمام وجودم هس کردم

وجودی که به کسافت کشیدی ش

قلت کردی

با عروسک جدیدت خش باش