بارون

تو بارون که رفتی
شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته
رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی
دل باغچه پژمرد
تمام وجودم
توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون
تو کوچه می باره
دلم غصه داره
دلم بی قراره
نه شب ها عاشقانه است
نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه
دلم بی تو تنگه
---
یه شب زیر بارون
که چشمم به راهه
می بینم که کوچه
پر نور ماهه
تو ماه منی که
تو بارون رسیدی
امید منی تو
شب نا امیدی

finished

نمی خوام مگه زوره؟

!!!!

ـ می بینی دنیا چه کوچیک شده؟ 

- آره والا می بینی ؟ 

-به خدا 

آقا جون نمی دونم بگم ما چه بد بختیم یا باید بگم ما چه خوش بختیم یا...یا اصلا هرچی . 

راسش قضیه اینه که این چند روز تعطیلات گفتیم کجا بریم کجا نریم نهایتا تصمیم این شد که بریم کیش . خانواده با هم خوش و خرم با کشتی و هواپیما خودمونو رسوندیم کیش و از اون جا که هتل داریوش واشه لاک پشت منم جا نداشت چه برسه به خودم پاشدیم رفتیم هتل پارسیان این مادر گرام بنده شرایطشون در کیش از سه حالت خارج نبود یا تو مرکز خرید یا در حال غذا خوردن یا خواب بودن ما هم که تابع ۴ نفری راه می افتادیم دنبالش تا همه ی مرکز خریدارو از بالا تا پایین بگرده ... 

من و برادر گرام داشتیم خیلی خوش حال راه می رفتیم و تو پاساژ جفتک می انداختیم یه دفعه یه کی رو دیدم (آره دقیقا)گرخیدم البته اوشون لبخند ملیحی لطف فرمودن ولی من خشک شده بودم 

خطاب به سینا: 

- سینا می دونی این پسره که سفید پوشیده بود کی بود؟ 

- بذا حدس بزنم ....  brad pit 

- نه 

- خوب سیروس گرجستانی . 

- نه 

- آرمین سنقری ؟ 

-نههههههههههههههههه 

- خوب خودت بنال کی بود دیگه 

-یاسر... 

آقایون خانوما بقیه اش بدون شرحه خودتون می تونید راجع بهش فکر کنید

تولد

من نمی دانم اما می گویند نوزده سال پیش همین روز ها بود که پا گذاشتی در این دنیا و من فکر می کنم که این تنها برای این بود که نوزده سال بعد یعنی امروز من بگویم : 

میلادت مبارک 

و یاد هدیه ی پارسال بیفتم که نمی دانم آن هدیه که از آن ور زمین آمد الان کجاست؟ 

من می خواستم هرچه در این دنیا مورد علاقه ات است مال تو باشد اما مثل این که تو این را برای من نخواستی. 

دوباره خدا را به آرزویش می رسانم و می گویم :  

میلادت مبارک

ساعت ۱۰ ۳۷ ۵۵ ۱۷ بهمن کلاس هندسه آقای نصیر کریمی

صدایت دیروز چه قدر زیبا بود چه قدر دل نشین و آرامش بخش که سکوت را تا انتها مهمانم می کرد 

صدایت دیروز چه قدر زیبا بود چه قدر دل نشین و آرامش بخش اما نه عاشق نه مشتاق...