اینارو بخون حال کن


جمعه 13 مرداد ماه سال 1385 مگر مریضی؟!

 

به خدا اگر بخواهم ز خدا به جز تو چیزی

همه هستی ام به پایت که برای من عزیزی

قسم خدای خوردن نه چنان گناه دارد

که ز دوستی ببری، که ز عاشقی گریزی

همه ثروتم نگاهت، سخنان گاه‌گاهت

به جهان چگونه سازم چو نیرزدم پشیزی

...

نشنیده ای که لیلی سر عاشقش چه ها کرد؟

ز جنون چنان نموده، تو نکن! مگر مریضی؟!


اینو از وبلاگ آقای آرمین سنقری گذاشتم این جا گنده ترین آدم زندگی من که البته بعد از یه دوره صحبت با ایشون متوجه شدم متاسفانه فعلا خودشون با خودشون قهرن.خیلیییییییییییییی ناراحت شدم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی حرفایی که این جا باید یزنم راجع به هم چین آدمای گنده ای تو این جامعه ی ***** گفتن نداره هم من شنیدمشون و هم شما.... به هر حال من از طرف این گنده ترین آدم زندگی ام شکستم چون گنده ترین آدم زندگی ام از طریق یه مشت آدم بی سواد و بی فرهنگ شکسه همین الان که این مطب رو تایپ می کنم به ذهنم رسید از خود ایشون اجازه بگیرم و یه قسمت گنده ای از این وبلاگو به آثار ایشون تعلق بدیم آثار کسی که... من واقعا....

بازم راجع به ایشون صحبت می کنیم و باز هم مطلباشونو این جا میذاریم...