خر شانس

هیچ توضیحی نمی دم فقط این که یه کاغذ چسبوندم رو دیوار اتاقم بغل تخت و بقیه ی ماجرا رو از خود کاغذه می فهمید:

روش نوشتم:

«

تاریخ نصب : جمعه فکر کنم ۲۴ دی ۸۸ ساعت ۱۰:۳۶:۳۵

 (مبارزه با تنبلی شب های یک دیوانه ی وراج) شب نوشته ها:

توضیحات:(برای انسان هایی که به صورت مودبانه کنج کاو خطاب می شوند)گاهی اوقات شب از خواب بیدار شده جملاتی از ذهنم عبور می کند که صبح آن ها را فراموش می کنم از دست دادن غم انگیز چندین باره ی این غنایم مرا بر نصب این کاغذ داشت. لطفا دیگر سوال نکنید حتی شما  دوست عزیز وگر نه با برخورد نا مناسب مواجه می شوید.

»

بعد نوشتم:

«

۱۰:۴۷:۵۰ ۲۷ دی ۱ شنبه:

خر شانس:خر شانس به کسی می گویند که بعد از فراموش شدن چندید باره ی جملات گوهر بارش سعی در حفظ آن ها توسط نصب کاغذ در کنار تختش دارد و دقیقا از همان شب اول نصب کاغذ دیگر هیچ جمله یا موضوع جالبی به ذهنش خطور نمی کند.

»

حالا خداییش شما اگه جای من بودین مطمئن نمی شدید که...؟

اجابت خواهش

هورااااااااااا تموم شد این امتحانای لعنتی تمووم شد خلااااااااااص همه یه دس جیغ فقط بدیش اینه که دیگه بعد از امتحانا دیگه نمی تونیم با رفقا بریم الواتییی حیییییییییف ولی خوب کلاس پیچوندن و مسخره کردن معلم هم حال خودشو داره واااااااااایی خدا زندگی عاللییه ممنون آقا یاسر من ناراحت نیسم دارم به زندگیم می رسم نامردا هم می تونن بی هیچ مشکلی به عشق جدیدشون برسن من لذت می برم که دیگه حتی «دوست معمولی»تو هم نیسم می دونی چی می گم؟دوست معمولی

راسی می خواستی به جای چند نفر تو این وبلاگ از تو هم یاد کنم و اسم تو هم یه جا باشه نه؟ با این که همه ی وبلاگ مال تو بود بازم حسودی می کردی

بیا این پست جدید را با اسم تو تقدیم می کنم بهت.

خدایا ممنون


بلند کوتاه

                                                    24 دی 88 2:52:37 ظهر تا 3:19:40  5 شنبه

بلندِ کوتاه

-" من می خواهم دوست معمو لی ام باشد.

  قسم می خورم نگران نباش من همیشه با تو هستم.

  گریه نکن.

  کاری از دستم بر نمی آید.

  دوستَت دارم...

  اخم نکن !

  فقط به فکر تلافی کردن هستی.

  دست هایت...

  لب هایت..."

یاس من گفت و،

شکست مرا و،

رفت...

برای همیشه.

نا مردی است واین وفا نیست که تو بعد از سه سال خُرد کردن باز هم خُرد کنی.

عدل نیست و این جفاست که من بعد از سه سال گریه باز هم اشک بریزم.

باور نمی کنم وقتی می گفتم دوستم نداری نقض می کردی و حالا هم که می گویم :"می دانم دوستم داری." نقض می کنی. انگار که زنده بودن من را و انگار که نفس کشیدنم را نقض می کنی.

این بار نمی بخشم. این بار از سگ پست ترم اگر بگویم :"فراموش کردم."مثل همیشه.

و تنها از تو می خواهم با یار تازه از راه رسیده ات مثل من نکنی: اشک ریختن برای عشق خیلی سخت است. خیلی خیلی. تو نمی دانی من سه سال است که می دانم...3 سال.

و هر وقت که وارد محیط جدیدی می شوی با آدم های نویی آشنا می شوی شاید بهتر از قبلی که شاید برای کسی کهنه باشند. حداقل این یکی بهتر از من است.

وبرای شما دو نفر دعا می کنم: ای کاش هر چه با من کردی بر سرت آورد... . آن وقت تو باشی و،

خواهش از من کردن و،

خُرد کردن تو کار من.

یادت باشد روزی هم می رسد که نیاز به بخشیدن از طرف من داری، که التماس خواهی کرد و من... نه دیگر نه مثل همیشه:

                                        نمی بخشم!

و دعا می کنم آن روز هر چه سریع تر برسد که جبران درد و اشک من را بکنی و من باز هم بگویم:" هنوز بکش کم است.

شرط هایم را باخته ام. فدای سرم.

-"دوست معمولی؟ ان قدر پست شده ای؟

همیشه قول دادن هایت یادم هست. قسمت هم لابد مثل آن.

به تو چه مربوط؟ مگر مهم است؟ دروغ نگو مثل همیشه.

خوش حالم دیگر نمی توانی با کارهایت شکنجه ام کنی.

ثابت کردی.

اگر من اخم نکنم پس نوبت توست.

و تو هیچ وقت به این فکر نیستی که چند بار بخشیدم و چند بار حلال کردم اشک هایم را... یک بار هم تلافی لذّت دارد. از من توقع زیادی داری.

می گفتی برای تو همه ی دنیاست نه؟ دنیایت رفت. چشم های تو هم برای من همه ی دنیا بود که سخت بود نگاه کردن،

در این چاه هایِ،

سیاهِ،

عمیق،

تا انتها... .

و امّا نه شیرین تر از لب های تو."

یاس من! می گویم و،

می شکنم تو را و،

می روم ...

برای همیشه.

و آخرین چیزی که می خواهم بدانی این که قسم می خورم دیگر هیچ وقت عاشق نشوم. هیچ وقت شاید، مثل قول و قسم خوردن های تو. شاید البته... .

و این که خیلی خیلی خیلی

                                       بی معرفتی

دوستیِ مان بلند بود...سه سال بلند است...امّا دوستی مان کوتاه بود.

دیگر دوستَت ندارم.

 

 

 

 

فکر کنم یه کلمه اس که خودش الان کاملا بدون حرف اضافه ای حس منو می رسونه پس زیادی حرف نمی زنم:

گریه

هنوز هم

من هنوز هم گاهی هوس می کنم بنویسم.اما دیگر نه این خودکار هوس خط خطی کردن دارد نه این کاغذ هوس خط خطی شدن.